شهری که دیگر شهر نبود

کتاب «شهری که دیگر شهر نبود» یک کتاب فانتزی است که در قالب داستان فانتزی و طنز، تبعات تخریب طبیعت می‌پردازد.

داستان کتاب بر اساس ماجراهای میان دو گروه «کله کفگیری‌ها» و «چشماغی‌ها» شکل می‌گیرد. پشت جلد کتاب در توصیف این دو گروه آمده است:

«کله‌کفگیری‌ها و چشماغی‌ها توی همه‌چیز باهم رقابت می‌کنند. مثلا اگر یک چشماغی ببیند که همسایه‌ی کله کفگیری‌اش بچه‌اش را گرفته زیر کتک، برای این‌که کم نیاورد، بچه‌اش را می‌گیرد زیر شلاق. اگر طایفه‌ی کله‌کفگیری‌ها ببینند که گاری چشماغی‌ها پرت شده ته دره و همه جا دارند در موردش صحبت می‌کنند آن‌ها برمی‌دارند یک کامیون هول می‌دهند ته دره. یعنی طوری که توی دره‌ها و چاله‌چوله‌ها از سه‌چرخه‌ی بچه‌گانه‌ی له شده پیدا می شود تا بویینگ ۷۴۷ سقوط کرده، آن‌ هم فقطبه قصد کور شدن چشم آن طرفی‌ها.»

کله‌کفگیری‌ها و چشماغی‌ها که به شدت درگیر تبعات بحران آب و بحران آلودگی هوا هستند، تصمیم می‌گیرند رقابت را کنار بگذارند و یک جشن آشتی‌کنان بگیرند. یک کارشناس محیط‌زیست به نام دکتر محیطو هم استخدام می‌کنند تا به آن‌ها راه‌های حفاظت از طبیعت را بیاموزد. به ضرب و زور جریمه و اجبار قوانین تازه رعایت می‌شود تا این‌که روز جشن فرا می‌رسد و اهالی شهر می‌بینند بدون زباله ریختن و تاب بستن به درخت و آتش درست کرن برای کباب و کندن گل‌ها بهشان خوش نمی‌گذرد. همه چیز از هم می‌پاشد و شهر ویرانه می‌شود. کله‌کفگیری‌ها و چشماغی‌ها چاره‌ای جز مهاجرت از شهر ندارند.

«شهری که دیگر شهر نبود» چهارمین کتاب از مجوعه کتاب چهار جلدی «دستورالعمل گیج بازی» است. کتاب‌های دیگر این مجموعه، «به کیلکاها رحم کنید»، «آبی بسازیم آبستان» و «مصیبتی به نام دود» نام دارند. نویسنده در هر کتاب یکی از مشکلات محیط‌زیستی را دستمایه داستان فانتزی و طنز قرار داده است.

«زهرا شاهی» در توصیف مجموعه کتاب خود گفته است:

«داستان  در یک شهر ساحلی اتفاق می‌افتد. دو طایفه در این شهر زندگی می‌کنند به نام چشماغی‌ها و کله-‌کفگیری‌ها که به شدت باهم رقابت دارند و سر همین رقابت در طول داستان منابع طبیعی، محیط زیست و در نهایت کل شهر را نابود می‌کنند. وجه مشترک این دو طایفه، علاوه بر کسب و کارشان (کارخانه کنسروسازی و صادرات آفتابه)، حماقت است که باعث نابودی همه چیز می شود. نکته قابل توجه آنکه چشماغی‌ها و کله‌کفگیری‌ها از روی عمد به محیط زیست آسیب نمی‌زنند. آن‌ها زندگیِ عادی خودشان را روی روال پیش می‌برند، منتها چون سبک زندگی‌شان اشتباه است، ناخودآگاه باعث نابودی محیط زیست می‌شوند. اتفاقی که در مورد خیلی از ماها هم ممکن است رخ بدهد. ما نیز به دلیل ناآگاهی و بدون این‌که بخواهیم گاهی باعث تخریب محیط زیست می‌شویم. که آموزش این مسایل به کودکان ونوجوانان ضروری به نظر می‌رسد.»

تصویرگری «محسن محمد میرزایی» در مجموعه کتاب «دستورالعمل گیج بازی» در دومین دوره‌ی جایزه‌ی سپیدار مورد تقدیر قرار گرفته است. «جایزه‌ی سپیدار» جایزه‌ای است که به آثار ادبی محیط‌زیستی برای کودکان و نوجوانان تعلق می‌گیرد و برگزار کننده‌ی آن شرکت انتشارات فنی ایران است.

تصویرگر
محسن محمدمیرزایی
تهیه کننده
صفورا زواران حسینی
سال نشر
چاپ اول ۱۳۹۶
نویسنده
زهرا شاهی
ویراستار
مانلی شیرگیری
Submitted by editor3 on